شناسهٔ خبر: 61152 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نقد شرق‌شناسی هنوز هم می‌تواند مسئله و دغدغه فکری‌ ما باشد

مترجم کتاب «شرق‌شناسی» از «الکساندر لئون مک‌فی»، می‌گوید: نقد شرق‌شناسی می‌تواند مسئله و دغدغه فکری‌ ما باشد زیرا در آثار ادبی و فرهنگی‌ غربی‌ها، نمونه‌های بسیاری از کلیشه‌سازی ‌از ایران دیده‌ می‌شود.

نقد شرق‌شناسی هنوز هم می‌تواند مسئله و دغدغه فکری‌ ما باشد

فرهنگ امروز/  احمد ابوالفتحی: «مسعود فرهمندفر» مترجم کتاب «شرق‌شناسی»، این اثر «الکساندر لئون مک‌فی» را  پژوهشی‌ گسترده‌، دقیق‌، معتدل و منصف معرفی می‌کند که توانسته است بدون نگرش ایدئولوژیک به‌ مقوله شرق‌شناسی بپردازد. فرهمندفر استادیار ادبیات انگلیسی دانشگاه علامه طباطبایی است و از محققان جوان و فعال در حوزه ترجمه متون نظری محسوب می‌شود. در ادامه گفت‌وگوی ما با او را می‌خوانید:
 
نگاه انتقادی به مقوله شرق‌شناسی با نام ادوارد سعید گره خورده است. اما در کتاب «شرق‌شناسی» اثر «مک‌فی»، علاوه بر سعید، اسامی دیگری نیز به عنوان بنیان‌گذاران این نوع نگاه مورد توجه قرار گرفته‌‎اند. نقد شرق‌شناسی از چه زمانی آغاز شد و پیش از انتشار کتاب «شرق‌شناسی» ادوارد سعید، تا چه میزانی جدی گرفته می‌شد؟

همان‌گونه که اعجاز احمد، پژوهشگر نامدار هندی، در مقاله «شرق‌شناسی و پس از آن» (1992) اشاره می‌کند، حمله به سلطه فرهنگی استعمار تقریباً به‌اندازه خود استعمار قدمت دارد. از میان این حمله‌ها می‌توان به این موارد اشاره کرد: آسیا و سلطه غربی، نوشته کی. ام.‌ پانیکار (1959)؛ پوست‌ سیاه، صورتک‌های سفید، نوشته فرانتس فانون (1967)؛ اسطوره‌شناسی‌ امپریالیسم، نوشته جونا راسکین (1971)؛ و گفتاری در باب استعمارگرایی، به‌قلم‌ اِمه سِزِر (1972). امّا در دوران استعمارزدایی یعنی‌ ‌پس از پایان‌گرفتن جنگ جهانی دوم‌ بود که حمله‌ها به شرق‌شناسی‌ فراگیر شد زیرا که‌ شرق‌شناسی‌ به‌نوعی ستون‌ هژمونی‌ فکری‌ قدرت‌های امپریالیستی به حساب می‌آمد. ‌از این میان می‌توان به چهار نمونه بارز اشاره کرد:‌ مقاله أنوَر عبدالملک با عنوان «شرق‌شناسی در بحران» (1963)؛ دو مقاله از عبداللطیف‌ الطیباوی با عنوان‌های «شرق‌شناسان انگلیسی‌زبان» و «نقدی دیگر بر شرق‌شناسان انگلیسی‌زبان»، که در سال‌های 1964 و 1979‌در فصل‌نامه اسلامی منتشر شدند؛ اثر معروف ادوارد سعید با عنوان ‌شرق‌شناسی: برداشت‌های غربی از شرق (1978)؛ و کتاب ‌مارکس و پایان شرق‌شناسی، نوشته برایان‌ اس. ترنر (1978).
 
آیا می‌توان تفاوت کتاب سعید با آثار پیش از او در این حوزه را مرتبط با سبقه آکادمیک او دانست؟ اینکه فردی در آمریکا و برآمده از ساخت آکادمی در این کشور، بر مبنای استانداردهای تحقیقاتی آن کشور نقدی به شرق‌شناسی وارد آورده، چه میزان در جلب توجه خارق‌العاده به سعید و کتابش موثر بود؟

تحصیلات آکادمیک سعید در شکل‌گیری‌ ذهنیت و نگرش‌ انتقادی وی تأثیرگذار بود ولی یگانه‌ نیروی الهام‌بخش ‌نبود. در ضمن، افرادی مثل برایان اس‌. ترنر، استوارت ‌شار و عبداللطیف الطیباوی‌ نیز شخصیت‌هایی آکادمیک‌ بودند و در نتیجه‌ نمی‌شود کامیابی‌ سعید را منحصر کرد به‌ تحصیلات دانشگاهی وی. سعید در مصاحبه ‌جالبی‌ در سال 1993 می‌گوید پس از دانش‌آموختگی‌ در مقطع‌ دکتری بود که‌ فرصت یافت‌ آنچه‌ را واقعاً می‌پسندد، دنبال کند و با مطالعه آثار ویکو و ریموند شواب و دیگران بود که‌ ذهنیت انتقادی وی‌ به‌تدریج‌ تکامل یافت.
 
شرق‌شناسی پس از سعید چه مسیری را طی کرد؟ آیا در خدمت ایدئولوژی غرب‌ستیز قرار نگرفت؟

پس از انتشار کتاب سعید، هجمه‌های فراوانی‌ از سوی‌ افرادی‌ همچون‌ برنارد لوییس و دیوید کاف‌ مطرح‌ شد که‌ جملگی‌ می‌کوشیدند ایده‌های سعید را صرفاً به‌ تقابل جهان‌ عرب و غرب تقلیل‌ دهند، ولی‌ این‌ نگاه‌های تقلیل‌گرا نتوانستند تأثیر اندیشه‌های سعید را به محاق‌ فراموشی‌ ببرند. اگر اندیشه سعید را صرفاً به‌ تقابل‌ خصومت‌آمیز شرقی‌ها به‌ویژه‌ اعراب با غرب‌ محدود کنیم، آنگاه در درک و انتقال‌ درست‌ افکار راهگشای وی‌ به بی‌راهه‌ رفته‌ایم.
 
اکنون وضعیت شرق‌شناسی در فضای آکادمیک غرب چگونه است؟

انتشار کتاب دوران‌ساز ادوارد سعید در 1978 به ایجاد رهیافت‌ انتقادی «پسااستعماری» یاری رساند و پس‌ از آن‌، توجه ‌به‌ ‌فرهنگ‌های «غیرغربی» به موضوع‌ بحث‌ و بررسی‌های دانشگاهی‌ و پژوهشی‌ مبدل شد. امروزه‌ نیز مطالعه شرق‌شناسی از ضرورت‌های پژوهش در حوزه مطالعات نظری‌ پسااستعماری و مطالعات فرهنگی‌ است. مجلات‌ علمی‌ بسیاری‌ در غرب به‌طور تخصصی‌ به موضوع‌ شرق‌شناسی می‌پردازند و هر ساله‌ کتاب‌های بسیاری در این‌ زمینه‌ منتشر می‌شود. همان­گونه که انتشار کتاب جای­سپاری‌‌ِ‌ شرق­شناسی اثر جی. اف. کادوِل و دی. اس. مک‌لود در سال 1998 و نیز کتاب شرق­شناسی و دین اثر ریچارد کینگ در سال 1999 نشان می‌دهند، موضوع شرق‌شناسی به‌هیچ­‌وجه تمام‌ نشده‌ است. برای مثال، یکی‌ از تازه‌ترین‌ و مهم‌ترین‌ کتاب‌های منتشرشده‌ در حوزه شرق‌شناسی کتاب آدام‌ شاتز با عنوان شرق‌شناسی: پیش‌تر و اکنون (2019) است.  
 
دلیل توجه بسیار به مقوله نقد شرق‌شناسی در ایران را چه می‌دانید؟ عده‌ای معتقدند این مسئله، مسئله ما نیست و در ایران این صدا در خدمت نیروهای واپس‌گرا قرار می‌گیرد. شما در این زمینه چه نظری دارید؟

من معتقدم که‌ اتفاقاً نقد شرق‌شناسی می‌تواند مسئله و دغدغه فکری‌ ما باشد زیرا در آثار ادبی و فرهنگی‌ غربی‌ها نمونه‌های بسیاری از کلیشه‌سازی ‌از ایران دیده‌ می‌شود. این‌ کلیشه‌سازی‌ها و خلق‌ تصویرهای ‌قالبی‌ در آثار برخی‌ از سفرنامه‌نویسان‌ غربی‌ که به‌ کشورمان سفر کرده‌اند نیز مشاهده‌ می‌شود. می‌خواهم‌ بگویم ‌مفهومی‌ که‌ سعید مطرح‌ کرد، مفهومی‌ کاربردی‌ است که‌ ‌می‌تواند زمان‌مند نباشد و به‌ درک‌ روابط شرق‌ و غرب‌ در دوره‌های‌ مختلف‌ یاری‌ رساند.



مک‌فی کیست و کتاب او که شما ترجمه‌اش کرده‌اید، در منظومه مطالعات شرق‌شناختی چه جایگاهی دارد؟

پروفسور الکساندر لئون ‌مک‌فی‌ ، تاریخ‌پژوهی‌ انگلیسی‌ است که‌ حوزه‌ مطالعاتی‌اش‌ تاریخ‌ شرق‌شناسی‌ است. تحصیلات وی‌ در حوزه تاریخ‌پژوهی‌ در دانشگاه‌ منچستر بود و در دانشگاه‌ لندن‌ نیز به تدریس‌ می‌پرداخت. وی در سال 1989 کتاب‌ راهگشای‌ مسئله شرق، 1774-1923 را نگاشت، و پس‌ از آن‌ نیز کتاب پایان‌ امپراتوری‌ عثمانی (1998) را تحریر کرد. در سال 2000، مجموعه‌ مقالات‌ شرق‌شناسی با مقدمه‌ و ویراستاری‌ مک‌فی‌ منتشر شد. پس‌ از این‌ کتاب‌ها بود که‌ مک‌فی‌ در اوج‌ تجربه‌ و دانش‌ کتاب شرق‌شناسی را منتشر کرد، کتابی‌ که موفقیت‌اش‌ مرهون‌ پژوهش‌ گسترده‌ و دقیق‌ مؤلف و اعتدال و انصاف‌ او در برخورد با موضوع‌ است. مک‌فی‌ پس‌ از این‌ کتاب نیز تحقیقاتش‌ در حوزه‌ تحلیل‌ روابط فرهنگی‌ شرق‌ و غرب‌ را ادامه‌ داد و کتاب‌ تأثیرات‌ شرق‌ بر فلسفه غرب را منتشر کرد. عنوان‌ آخرین‌ تک‌نگاری‌ او ‌داستان‌ تاریخ (2014) است.
 
اچه شد که نظرتان به این کتاب جلب شد و آن را ترجمه کردید؟ گویا پیش از این نیز این کتاب را با ناشر دیگری منتشر کرده‌اید. چه شد که به فکر انتشار دوباره آن افتادید و این نسخه از کتاب با نسخه پیشین آن چه تفاوت‌هایی دارد؟

علاقه‌ به‌ این‌ کتاب و توسعاً به‌ این‌ موضوع‌ از زمان‌ دانشجویی‌ و پس‌ از مطالعه‌ کتاب «شرق‌شناسی» ادوارد سعید شکل‌ گرفت. من پس‌ از مطالعه‌ کتاب‌های‌ ‌ضیاء‌الدین‌ سردار و دنی‌یل‌ مارتین‌ واریسکو در باب‌ موضوع‌ شرق‌شناسی‌، به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدم‌ که‌ پژوهش‌ مک‌فی‌ عالمانه‌تر و جامع‌تر است و اینکه‌ نگرشی‌ ایدئولوژیک‌ به‌ موضوع‌ ندارد. از این‌ رو بر آن‌ شدم‌ که‌ این‌ کتاب‌ را به‌ فارسی‌ برگردانم. چاپ‌ نخست‌ این‌ کتاب‌ را نشر روایت‌ نو در سال 1393 برعهده گرفت، ولی‌ متأسفانه‌ کتاب، دیده‌ نشد. برای همین هم‌ به‌ فکر تجدید چاپ‌ آن افتادم. البته‌ بهتر است بگویم ویراست دوم کتاب، زیرا بازنگری‌ها و اصلاح‌های‌ بسیاری‌ در ویراست جدید انجام‌ شده‌ است.   ‌
 
در پایان درباره خودتان، آثاری که تاکنون از شما منتشر شده و آثاری که احیاناً در دست انتشار دارید، توضیح دهید.

در حال حاضر این افتخار و توفیق‌ را دارم‌ که‌ در مقام‌ استادیار ادبیات‌ انگلیسی در دانشگاه‌ علامه‌ طباطبائی‌ خدمت کنم. کتاب‌هایی‌ با عناوین «تفکر نقادانه» (انتشارات اطلاعات)، «راهی به اندیشه‌های مولوی» (انتشارات اطلاعات)، «نظریه‌های شعر در قرن بیستم» (انتشارات دانشگاه‌ شهید بهشتی)، «فرهنگ سبک‌شناسی» (انتشارات مروارید) و فصلی‌ از کتاب «درس‌گفتارهای ادبیات جهان» (انتشارات نیلوفر) را ترجمه‌ کرده‌ام. دو کتاب دیگر را نیز با عناوین «شکسپیر، ایران و شرق» و «درآمدی بر ادبیات تطبیقی» ترجمه‌ کرده‌ام که‌ در آینده‌ای‌ نزدیک‌ منتشر خواهند شد. همچنین، ویراستاری کتاب‌های «چرا ادبیات؟ به‌سوی رویکردی بدیل در خوانش و تدریس ادبیات» (انتشارات سیاهرود) و «فهم ادبیات» (زیر چاپ، انتشارات مروارید) را برعهده‌ داشته‌ام.

ایبنا

نظر شما